10/29/2005
لوليتا، گرين وآيشمن
رمان" لوليتا" رانخستين بارانتشارات " المپيا" درپاريس منتشركرد. درسپتامبر1955ميلادي. توجه كسي راه
جلب نكردتااين كه سه ماه بعد جناب "گراهام گرين " درنشريه ي " ساندي تايمز" لندن دست به قلم شد واين كتاب " ولاديميرناباكف" را كه تاآن هنگام نويسنده ي گمنامي بود جزوسه بهترين كتابي نام بردكه درآن سال خوانده بود. " گراهام گرين " هم بالاخره كم آدمي نبود وروي هركتابي كه انگشت مي گذاشت توجه منتقدين را جلب مي كرد. همان گونه كه مي توان پيش بيني كرداكثرمنتقدين محافظه كار به كتاب ونويسنده ي گمنام آن تاختند. يكي گفت " كثيف ترين كتابي كه تاكنون به دست بشر نگاشته شده است" ديگري گفت " هرزه نگاري محض". بعدهم كه همان اتفاق آشناي نشررخ دادكه دراين گونه مواردرخ مي دهد .فروش كتاب اوج گرفت و تشنگان مطالعه به سوي آن شتافتند. خلاصه كلي خوش به حال " ناباكف" شد كه درينگه دنيا نشسته بود ودرگمنامي به سرمي برد. كاربه جايي كشيد كه سرانجام كتاب درينگه دنيا نيزچاپ شد. پس ازسه سال ناقابل. درسال 1958 ميلادي. البته شش ماه تمام پرفروش ترين كتاب آمريكا هم بود. مي گويند درميهن آريايي اسلامي هم مرحوم " ذبيح الله منصوري"(ره) نيز ترجمه اي از اين كتاب چاپ كرده است. تصورش را بكنيد رماني كه داستان اش عشق ميان پيرمردودختركي باشد زيردست " ذبيح الله منصوري"(ره) چه ازآب درمي آيد. خواندن اش بايد خيلي جالب باشد.به ويژه براي آسيب شناسان ترجمه.
انگار مرحوم " استانلي كوبريك" رضوان الله تعالي هم ازاين رمان فيلمي درست كرده است.ماكه نديديم. راستي مي گويند "آدولف آيشمن " لعنت الله عليه هم وقتي كه درزنداني دربيت المقدس= اورشليم منتظر محاكمه بود نگهبان زندان نسخه اي از"لوليتا" را برايش آوردتا بخواند."آيشمن " سردوروز كتاب را به پايان برد وگفت " خيلي زشت" است.
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا