1/24/2006

دزيره

ديروزيكي ازدوستان واژه سازداستان پرخنده اي را براي مان تعريف كرد كه دراين وانفساي خنده بدنيست بشنويد.اين دوست واژه سازما مي گفت يكي از دوستان اش كه زني از اهالي فرانسه اختياركرده بوده است پس از سال ها براي بچه دارشدن به ميهن آريايي اسلامي بازمي گرددتاتوليد مثل را درسرزمين پدري خودش انجام دهند.خلاصه پس از نه ماه ونه روزونه ساعت ونه ثانيه ونه ميكروثانيه اوسا كريم دختري كاكل زري نصيب شان مي كند.فرزند هم كه به دنيا بيايد بايد براي اش نامي برگزيد.مادربچه گفت "حالا كه بچه دروطن تو به دنيا آمده است نام اش بايد فرانسوي باشد".فوري هم نام فرانسوي دزيره را پيشنهادكرد.مردهم هرچه گفت كه درميهن آريايي اسلامي نمي گذارند نام خارجكي برفرزندت بگذاري به خرج زن نرفت كه نرفت.مردناچاركفش وكلاه كرد ورفت اداره ي ثبت احوال. همان جوركه حدس مي زد حاج آقاي اداره ي ثبت به شدت(به قول صداوسيمايي ها) مخالفت كرد.مرددست ازپا درازتر به خانه برگشت وبه زن گفت "ديدي گفتم نمي شود".پدرمرد يا همان پدرشوهرزن غم زدگي عروس فرنگي اش را كه ديدگفت "غلط كرده اند".فوري كفش وكلاه كردوسرراه هم از قنادي محل دوجعبه شيريني گرفت.رفت سراغ حاج آقا.به تمام باشندگان ثبت احوال شيريني داد.كلي هم بابت نوه دارشدن ابرازشادماني كرد.حاج آقا هم كه شيريني مبسوطي خورده بود.پرسيدچه نامي مي خواهد براي نوه اش انتخاب كند.پدربزرگ هم نه برداشت ونه گذاشت فوري گفت"دزيره"( بروزن سميه).حاج آقا هاج وواج گفت كه تا حالا چنين نامي نشنيده بوده است.پدربزرگ هم مي گويد چه طورنشنيده بودي يكي از كنيزهاي حضرت فاطمه است.حاج آقا هم كه كلي از ناداني خوددمغ شده بودمي پرسد چه جوري مي نويسند.پدربزرگ هم راهنمايي مي كند: دال ذال، ره زه ،يه،ره زه، هه
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا