9/02/2006
یادایام جوانی

راسته ی کتاب فروشی های روبروی دانشگاه تهران که بروم حتما به سراغ انتشارات آگاه و اختران می روم. اختران کتاب فروشی جمع وجوری دارد.میزبزرگی راگذاشته اندوسط کتاب فروشی فکسنی وهرچه کتاب داشته اندچیده اندروی آن .همه کتاب ها را به راحتی می توانی ببینی.عین میزغذااست که تمام غذاهارارویش چیده باشند.کتاب تازه که آمده باشد بعیداست ازچشم آدم دوربماند.کتاب "یادایام جوانی" راهم درهمان جا دیدم.نام فرعی اش زیرنام اصلی درون پرانتزی آمده است:"گرداب توهم یک عضو" . یکی از اعضای قدیمی حزب توده نوشته است به نام حسن پویان.برادربزرگ ترزنده یاد"امیرپرویزپویان".ده صفحه درآغازکتاب هم درباره ی امیرپرویزنوشته است که شایدازکل کتاب خواندنی ترباشد.البته درجاهای دیگری ازاین کتاب 300 صفحه ای چندبارخاطراتی از امیرپرویزنقل کرده است.هنگام دستگیری اش امیرپرویزشش ساله بود.حسن پویان درص 107می نویسد" لازم نبودکسی غیب گوباشدتابادیدن حال وحرکات اودرآن جمع پیش بینی کندکه چه آینده ای درانتظارش است.این چیزی بودکه بعدهادرزمان دانشجویی اش درتهران به شکلی که کامل ترومرگ بارترازآن شایدقابل تصورنبوددرزندگی کوتاهش تحقق پیداکرد.در25 سالگی به طرزی واقعا دلاورانه درزدوخوردباانبوهی ازماموران ساواک جان بزرگی راکه کف دستش گذاشته بودتقدیم هدفی کردکه درست یا نادرست به دنبالش رفته بود(خرداد1350)".حسن پویان می گوید موقع بازداشت هم امیرپرویزدادمی کشیدبیایدمراهم به زندان ببرید(ص246).اما کل کتاب ، داستان زندان افتادن خود حسن پویان ورابطه اش با حزب توده است.ازلحاظ تاریخی مطلب دندان گیری درکتاب نیست.شاید بیشتربه دردکسانی بخوردکه بخواهندفیلمی بسازندیا نمایش نامه ای بنویسند.به خاطرریزه کاری های زندگی عادی ومستندات پیش پا افتاده که بازسازی شان دشواراست.جالب است که حسن پویان درشاکوچه انزلی به دنیا آمده است.به پدرم که اسم شاکوچه راگفتم گل ازگلش واشد.البته نویسنده همان هنگام خاطراتش راننوشته است وسرپیری قلم به دست گرفته است.شایدحتی مستندات کتاب را هم نباید دربست پذیرفت.یکی ازجنبه های خنده دارکتاب این است که نویسنده نمی خواهد نام واقعی افراد را بنویسد.حتی نام افسرانی را که کتکش زده اند.دراین تقلا نیزگاهی دچارخبط های خنده داری می شود.برای مثال چندصفحه درباره ی کارهای آدمی به نام سرهنگ"غ" حرف می زندبعدناگهان درسطری از کتاب نام واقعی طرف را می نویسد:سرهنگ غفاری .درادامه هم دوباره با نام سرهنگ"غ" ازاویادمی کند.همین کاررادرموردآدمی به اسم ایرج"ق" هم می کند بی آن یادش باشدنام خانوادگی پدرطرف را چندصفحه پیش لوداده است:قریب.به هرحال پیری است وهزارحواس پرتی.این هم مشخصات کتاب برای کسانی که می خواهند بخوانند:
نام:یادایام جوانی
نویسنده:حسن پوینده
چاپ اول:1385
شمارگان:1500
انتشارات:گام نو
بها:3000تومان
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا