9/12/2006
توسری وباقی قضایا

مردان میهن آریایی اسلامی ازبس درخشونت ورزی دست بالارادارندکه وقتی آدمی خودش دربرج ابهت مردانه اش بعدازمدت های آزگاربه تیرخشونت زنان دچارمی شودچاره ای جزیکه خوردن ندارد.ازعیال کتک خوردم؟خداآن روزرانیاورد.شگفت آن که این تیرجگرسوزنمی آیدنمی آید هنگامی هم که می آید دوتادوتا می آید.دومی اش همین دیروزبود.سرغروب ازخانه زدم بیرون که بروم روزنامه بخرم.خدابیامرز شرق را.هنگام برگشتن ازسرکارفراموش کرده بودم بخرم.طبق معمول هم بارانک آویزانم شد.همین که ببیندشلواردارم می پوشم بی درنگ می آید دودستش را می گذارد زیرزانوهایم وهی می گوید دده دده.فرصت نمی دهدکمربندراببندی.بدبختی این است که یکی ازچرخ های کالسکه اش شکسته است وباید بغلش کنم یا قلمدوش بگیرمش.حسابی هم سنگین شده است.تابروی برگردی دیسک کمرت ازجادررفته است.بارانک به بغل رسیدم به سه راهی بالاترازخانه امان.دکه ی روزنامه آن ورخیابان است.تاوسط خط عابرپیاده رفته بودم که دیدم پژوی 206 صندوق داری باسرعت سرسام آوری دارد به سویم می آید.ازهمین ها که ملت نامش را گذاشته است 206 جنیفر لوپزی.بیچاره جنیفرلوپز.کون جنیفرلوپز کجا وکون 206 صندوق دارکجا.تنهاکاری که کردم کونم را کردم به طرف ماشین وبارانک را جمع کردم توی سینه ام.به سرعت برق آمدازکنارمان گذشت.راننده اش زن میان سالی بود.یک دستش را ازبالای سرش روبه پایین آوردیعنی که خاک توی سرت.چندثانیه هم بیشترطول نکشید.بی بروبرگردهفتادهشتادتاسرعت داشت. کرک وپرم ریخت تارسیدم به دکه ی روزنامه.بارانک عین خیالش نبود.خوشاعالم بی خیالی بچگی.چندروزپیش هم یک خاک توسری فرداعلی ازخانم دیگری دشت کرده بودم.توی راه بندان خیابا ن نظام آباد گیرکرده بودیم وطرف انگارشاش داشته باشد هی بوق می زد که یعنی بروجلو.حالا کجا بماند.روی کول جلویی لابد.سرآخرهم که راه بازشدبوق زنان سبقت گرفت وهمان حرکت معروف خاک توسرت را درنهایت ظرافت هنری اجراکرد.بیست مترجلوترگیرکرد.خجالت کشیدم بروم کنارش .رفتم پشت سرش.اگرمیلان کوندرا بودبی شک می آمد درباره ی این حرکت دست کلی قلم فرسایی می کرد.راستش را بخواهید خودم هم یاد رمان جاودانگی کوندرا افتادم.آن جایی که درباره ی حرکت دست صحبت می کند.حرکت استاندارد زنان برای تحقیر طرف مقابل همین است.خاک توی سرت.ازبالا به پایین .عین آبشارزدن توی والیبال.حرکت مردان برعکس است.ازپایین به بالاودودستی. عین این که بخواهند بروندزیرآب .معنی اش هم: ای بابابجنب دیگر.
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا