7/02/2007
سهمیه بندی جملات قصار

سهمیه بندی بنزین هیچ حسنی نداشته باشد این حسن را داردکه ازدست پارک نوردی خلاص ام کرد.همین که از سرکار به خانه می رسم بامدادک می آید جلو و می گوید برویم به یک پارک جدید.جدید یعنی این که درشعاع 10 تا 15 کیلومتری خانه نباشد.تازگی ها بارانک هم یادگرفته راه به راه می گویدپارک پارک پارک.حالا دیگر می توانم بگویم بنزین سهمیه بندی شده است و پارک جدید رفتن فقط ده روز یک بار ولی پارک نزدیک خانه را پایه هستیم.البته این مرتیکه زبان نفهم تر ازاین حرف ها است وچندروزی است که اول می پرسد سهمیه ات را گرفتی؟وپشت بندش می گوید برویم پارک.حالا بیا برای بچه ی پنج شش ساله معنای سهمیه را توضیح بده.بارانک که اصلا و ابدا به حرف آدم گوش نمی دهد.پارک رفتن بامدادک هم خیلی خنده دار است .ابتدا ده تا یک ربع وقت می گذارد و دوستی پیدا می کند.هی می رود سراغ دختربچه و پسربچه های هم سن وسال خودش و می پرسد دوست من می شی؟من هم لم می دهم روی نیمکت و به تلاش های خستگی ناپذیرش نگاه می کنم.سرآخر هم که دوستش را پیدا کردمی آوردوبه من معرفی می کند.نمی دانم برچه اساسی دست به انتخاب می زندولی اکثر بچه هایی که انتخاب می کند آدم های بسیار جالبی هستندکه حرف های گنده ترازدهان شان می زنند.برای مثال آخرین باری که رفتیم پارک پسربچه ای عینکی را انتخاب کرده بود که عشق اش پیدا کردن گنج بود.درتمام مدت با بامدادک زیر بوته ها ودرخت ها و طبق نقشه ای خیالی دنبال گنج می گشتند.همین پسربچه که نامش هم پویا بودمی گفت:آن قدر کوه را دوست دارم که بزرگ شدم حتما با کوه ازدواج می کند"

این جمله را در لابلای خنده های از ته دل بامدادک که شنیدم مات ومبهوت شده بودم.سهمیه بندی باعث می شود کم تر ازاین جمله ای قصار بشنوم چون این مرتیکه چندان به پارک های اطراف مان علاقه ندارد.


پیامک(اس ام اس) روز:سال 1368 امام و هایده فوت کردند، سال1386 لنکرانی و مهستی فوت کردندبرای بقای عمر آقا دعا کنید تا حمیرا هم زنده بماند
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا