8/21/2007
شرم حضور
هیچ چیزبدترازآن نیست که باخویشاوندی یا دوستی سال های سال سروکارنداشته باشی بعد طرف ازسفر حج برگرددیاپدرش فوت کند و پدریا مادرت گیربدهند که زنگ بزن به طرف برای تبریک یا تسلیت گفتن.هیچ گاه تن به چنین درخواستی نداده ام و بارها مادرم راناراحت کرده ام.یادش به خیر.مادرم را می گویم.انگاردوری شرم آفرین می شود.حالاشده است حکایت این وبلاگ سرا.بی هیچ ایما و اشاره ای دردکان را تخته کرده ای و رفته ای و از پس مدت ها غیبت صغرا و کبرا برمی گردی و می خواهی قلمی بزنی.زیرسبیلی در کردن غیبت کاردشواری می شود. به خصوص اگرسبیل را هم بربادداده باشی.تازه با این همه شرمندگی می آیی سراغ بلاگرو نام کاربری و گذرواژه را می دهی که بروی درون وبلاگ سرامی بینی نمی شود.تازه شست ات خبردارمی شود که سربازان امام زمان درمدت غیبت جنابعالی اسلام ومسلمین رادرخطردیده اند و بلاگر را موذیانه فیلترگذاری کرده اند.این جوری می شود که شرم راخشم ازمیدان به در می کندوتصمیم می گیری برای روکم کنی سربازان امام زمان هم که شده وبلاگ سرا را آب و جارویی بکنی به جهنم که هیزم بیافزایی به آتش زیرکون ات در جهنم.حالا کرکره ی وبلاگ سرا بالا رفته است.الله مع الصابرین.
بدنیست گزارشی بدهم از حال و احوال حقیر دردوره ی فترت. آدم دراین مملکت مادرمرده آریایی اسلامی دوجور غم باد می گیرد که بدبختانه من چوب هردوگونه اش را خورده ام.درگیرپروژه ی طولانی مدتی شده ام که باید ماهی دست کم نود صفحه مطلب را به صورت تایپ شده تحویل بدهم.دیگر از هرچه صفحه کلید حالم به هم می خورد.شاید برای همین است که دستم نمی رود به وبلاگ نویسی.صفحه کلید را که می بینم دچارتصلب مفاصل می شوم.حالا این چه ربطی دارد به غم باد گرفتن.خدمت تان عرض می کنم.دراین پروژه با تازه ترین پژوهش های اجانب سروکاردارم.آدم از تعجب شاخ درمی آورد که این کفار لامروت درتکاپوی چه کارها که نیستند.این جوری پیش بروند تا ده بیست سال دیگر شانه ی مرگ را هم به خاک می مالندو ملک الموت و اوسا کریم باید بروند غاز بچرانند.این چیزها را می خوانی و می نویسی و بعد خزعبلات حضرات میهن آریایی اسلامی از فلان آخوند تا فلان شیفته ی خدمت و تکلیف را می شنوی غم باد نگیری بی برو برگرد کرگدن تشریف داری.
اما غم باد نوع دوم ریشه درگذشته دارد.دارم به صورت فشرده نوشته های پیشینیان دوردست را می خوانم.از گلستان سعدی آغاز کرده ام.باورتان نمی شود حرف های سعدی را که می خوانی می بینی با اوضاع امروز مو نمی زند.انگارهمچنان در روزگارآن بزرگ وار به سر می بریم.این یعنی چندصدسال عقب ماندگی را آشکارا حس کردن.سعدی اگر هم اکنون هم سرازقبر بردارد گمان نکنم برای زیستن دراین خراب آباد چندان دچار دشواری شود.به این می گویند غم باد واپس نگر .آن یکی غم باد آینده نگر بود.
بدرود تا مجالی دیگر.
پیامک روز:زادروزبزرگ ترین ساقی عالم خلقت،حضرت ابوالفضل عباس برهمگان خجسته باد-شرکت آب و فاضلاب استان تهران
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا