2/12/2008
ممۀ پُست کلنیال
اخوی مثل همیشه بخشی از رویدادها را زیرسبیلی رد می کند یا شاید هم دلش
نمی خواهد به روی خودش بیاورد. مثلاً در شرحی که از وصل شدن بامدادک به امامزاده اینترنت داده ذکر نکرده که برادرزاده نازنین من چه چیزها که ندیده است. اصلا فکر بد بد (یا شاید هم خوب خوب) به خیالتان راه ندهید. بامدادک بنده خدا دنبال "کواعب اترابا" نیست (یا حداقل هنوز نیست). راه می افتد توی همین سایت های خبری فارسی و
می خواهد از معنای همه چیز سردربیاورد. مثلاً هفته پیش که من خانه شان بودم
می پرسید عمه جون پست کلنیال یعنی چی؟ گفتم این را از کی شنیدی؟ طفلک
لحظه ای ترسید و گفت عمه جون، حرف بدیه ؟ گفتم نه جیگرم اما خیلی سخته توضیحش. گفت پس چرا بابایی همش از این چیزا می گه؟ گفتم خب بابایی هم سنش از من و تو بیشتره هم مطالعش. پرسید آخرش میگی پست کلنیال یعنی چی یا نه؟ گفتم برام بگو کجا شنیدی شاید بتونم بفهمم معنیش چیه. بامدادک گفت این را بابا خیلی میگه اما آخرین بار وقتی بود که داستان این آقاهه ایرانیه را تعریف می کرد که رفته تو کانادا دکتر بشه تو آسانسور ممۀ یک خانومه را بوسیده. راستش هرچی فکر کردم عقلم قد نداد که اخوی این اتفاق را چه جوری ربط داده به استعمار. یک جورایی هم مأخوذ به حیا بودم که از خودش بپرسم. بهش گفتم راستش من نمی دونم اما میرم از یکی می پرسم جوابشو برات میارم.
خونه که رفتم آزاده دختر همسایه را تو راه پله ها دیدم. ازش پرسیدم آزاده خانوم شما که اقتصاد می خونید می دونید این ماجرایی که تو نیوفانلند کانادا برای دانشجوی دکترا پیش اومده با استعمار و این حرفا چه ارتباطی داره؟ آزاده گفت عمه خانوم کاشکی دوهفته پیش این را پرسیده بودید. یه آقایی تو دانشکده ما بود خوراکش این حرفاست. حالا شده رییس دانشگاه، دیگه گمون نکنم دستمون بهش برسه. خیلی تیزه، دوره قبل معاون وزیر اطلاعات بود، این دوره شد معاون رییس جمهور حالا هم رییس دانشگاه. میگن یک رساله نوشته با عنوان "پست کلنیالیسم: هم استراتژی، هم تاکتیک" بهش گفتم آزاده جون من با این رساله که نمی تونم جواب بامدادک برادرزادمو بدم، یک چیز ساده می خوام. گفت عمه خانوم از من می پرسید یک سر برید دیدنِ اعظم خانوم. سر کتکی که تو تظاهرات زنان خورد دیسک کمرش آسیب دیده و بستریه. هم احوالپرسیه، هم ازش اینو می پرسید. می دونید که تا دینشو براتون درمیاره.
شال و کلاه کردم رفتم خونه اعظم خانوم. بستری بود بنده خدا و منیژه خانوم پرستاریشو می کرد. بعد از احوالپرسی خود به خود بحث کشید به تظاهرات و من هم مثلاً برای دلداری گفتم خب شما هم باید کمی مواظب باشید. آخه شما که می دونید چه جوریه این خراب شده. منیژه خانوم هم که گویا منتظر فرصت بود گفت عمه خانوم شما بگید، شاید از گیس سفید شما حرف بشنوه، ما که زبونمون مودرآورد. این حرفِ منیژه خانوم انگار نفتی بود که بریزند رو آتیش و من دیدم که صورت اعظم خانوم کبود شد و چشماش بُراق. بعدش گفت نمی دونید این حرف تاکجای آدمو می سوزونه. نبودن مایه و شماتت همسایه که میگن همینه. به زبون ساده تر "کِرم از خود درخته" . ما اگر مثل برّه سرمونو انداخته بودیم پایین کسی به کارمون کاری نداشت. سی ساله توسری می خوریم چون بهانه می دیم دست دیگران. این همه جرم و جنایت سرمون میارن مقصر خودمونیم که با تبرّج تحریک می کنیم دیگران رو. چوب دوسرگهی یعنی همین. بعد هم طرفداران نظریۀ پست کلنیال و نسبیت فرهنگی برامون تز میدن که بومی گرایی ایجاب می کنه که
خفه خون بگیریم چون امپریالیسم جهانی سوء استفاده می کنه. یکی نیست بپرسه امپریالیسم چه بلایی می تونست به سر من بیاره که تا به حال نیومده؟ اون از خواهر نازنین مثل دسته گلم که پرپر شد، این از کلیه و کفِ پام، اون از دانشگاه و کارم که ازم گرفتند، اینم از دیسک کمرم. بعد هم رگبار گریه امانش نداد.
دستاشو گرفتم تو دستم و گذاشتم آروم گریه کنه. فکر کردم خِیرسَرَم چه احوالپرسیی کردم. آرومتر که شد گفت ببخشید دست خودم نبود. برای اینکه موضوع عوض بشه، ماجرای سوال بامدادک را تعریف کردم. اعظم خانوم گفت عمه خانوم اخویتون زده وسط خال. آخه می دونید اون آقاپسر تو کانادا دقیقاً همین حرفی رو زده که سی ساله داریم می شنویم. گفته تقصیر خانومه بود که منو تحریک کرد. بعدش هم یک تحلیل پُست کلنیال داده از این که چه جوری در زندان به عنوان مسلمان ایرانی آزار و آذیت دیده و حرفایی بهش زدند که نژادپرستانه بوده. می دونید عمه خانوم خیلی می سوزم، به ما اگر بگن جنده حقمونه چون حقوق بشر را باید بومی تعریف کرد. اما اون ور آب این آقا تو زندان هم حقوق بشر پیدا می کنه. راستش هنوز نفهمیدم پست کلنیال یعنی چی. دیروز که رفتم خونه اخوی دیدم داره داد می زنه که حاضرم تمام داراییم از این دار دنیا یعنی نصف این آپارتمان قسطی و این ماشین وطنی لگن را بدم به اون جوونمردی که دم انتخاباتی حاضر باشه بگه برادر کاظم دارابی رفیق گرمابه و گلستان کی بود؟ چرا همه اصلاح طلبا و غیراصلاح طلبا و از جمله این آقایون و خانومای پست کلنیال خفه خون گرفتند، چرا هیچ کدوم تو مهد دموکراسی یک رساله دانشجویی به ماجرای این ترور و محاکمه و عواقبش اختصاص نمی ده؟ بامداد که اینو شنید، گفت عمه جون شما قول داده بودی بهم بگی پست کلنیال یعنی چی. گفتم بخدا رفتم پرسیدم اما خودم هم چیزی نفهمیدم. گفت کاظم دارابی کیه عمه جون؟ اخوی از اون طرف داد زد: از پدیده های درخشان دوره شانزده ساله اصلاح طلبی. من گفتم بیا بامدادک جون بریم برات پیتزا بخرم این حرفا به درد من و تو نمی خوره.
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا