مسعود خان بهنود پيش از انتخابات پرفروغ اخير در مقالهاي به ملت در صحنهي تهران هشدار داده بود كه اگر ميخواهيد گذراندن تعطيلات آخر هفته در اوشان فشم را از دست ندهيد در انتخابات شركت كنيد ولي به مخالفان رييس جمهور رجاييوارمندناك راي بدهيد. بر همين اساس وقتي عيال تحت فشار بارانك و بامدادك پيشنهاد كرد كه براي هواخوري سري به اوشان فشم بزنيم از سر كنجكاوي پذيرفتم كنجكاوي اين كه ببينم در دوران دوم رياست جمهوري رييس جمهور رجاييوارمندناك اوشان فشم كن فيكون شده است يا همچنان برقرار است. بند و بساط طبيعتگردي را درون صندوق عقب چپاندم و داشتم در را ميبستم كه بامدادك خندهكنان نوشتهاي روي شيشه عقب ماشين را نشانم داد .شير پاك خوردهاي روي شيشهي خاكي ماشين نوشته بود شايد اين جمعه بشويد.ياد يكي از آخرين پيامكهاي پيش از انتخابات افتادم كه در بارهي رييس جمهور رجاييوارمندناك بود." شايد اين جمعه برود".خلاصه با سلام و صلوات و گذر از گردنههاي پرفراز و نشيب رسيديم به مقصد . از آفتاب سوختگي و دردسر راضي كردن بامدادك و بارانك به بازگشت به تهران در نزديكهاي غروب كه بگذريم طبيعتگردي بدي نبود.كنجكاوي من هم برطرف شد.پيشبيني مسعود خان بهنود نادرست نادرست بود. اوشان فشم سرجايش كه بود هيچ ياد آور شيخ اصلاحات هم بود.گروهي از دختران و پسران جوان نزديكي ما با ضبط كت و كلفتي كه باندهاي كت و كلفتي هم داشت آلبوم كامل ساسي مانكن را مرور كردند و چنان هم ميرقصيدند كه هم جاي شيخ اصلاحات خالي بود هم جاي گشتهاي ارشاد رييس جمهور رجاييوارمندناك.برگشتني هم چنان راهبنداني شده بود كه بيا و ببين.راه به راه هم جواناني را ميديديم كه سرهايشان را از ماشينهاي گير كرده در راهبندان بيرون ميآوردند و داد ميزدند "لاين منو پس بدين"