10/30/2004
پرسش هاي بي پايان بامدادك : چندي است كه موتورپرسش اين مرتيكه بدجوري راه افتاده است!!اگرفقط ازخودآدم بپرسد خيالي نيست ولي وقتي پرسشي را ازهمه مي پرسد خيلي تابلو مي شود.نمونه اش همين جمعه ي گذشته پيش آمد.ساعت ده صبح بيدارباش زد بعد هم گيردادكه شيركاكائو مي خواهد.مرتيكه رمضان پمضان هم كه حالي اش نمي شود.كفش وكلاه كردم وقلمدوش گرفتمش ودبروكه رفتي طرف بقالي محل.همين كه رفتيم داخل مغازه جناب بقال درآمد كه گبول باشه!!!خودم رازدم به كوچه ي علي چپ:چي قبول باشه؟!!خنديدوگفت آقاي مهندس اذيت نكن ديگه روزه وطاعات وعبادات را مي گويم!!من هم گفتم قبول حق باشه!!
شيركاكائو وني را گرفتيم وآمديم بيرون!!تا پايمان را گذاشتيم بيرون طرف شروع كرد:قبول حق يعني چي بابايي!!گفتم يعني اوسا كريم قبول كند!!بعدش گفت :اوسا كريم كيه؟ گفتم شوهرعمه ي همين آقاي بقال!!
شيركاكاتو را كه نصف كرد گفت تو هم بوخور!!گفتم من نمي توانم پسرم!!اگه بخورم شلاقم مي زنند
گفت چرا؟گفتم براي اين كه حكومت ما فاشيستيه به خوراك مردم هم كاردارد!!
ول كن كه نبود پرسيد فاشيست يعني چي؟
يادپدرخودم افتادم كه پس ازدرگيري هاي خونين انزلي بين ماهي گيران وحكومت به خانه كه برگشته بود ازمن مي پرسيد"آباي مرگ براين حكومت فاشيستي يعني چي؟"
حالا تصورش رابكنيدعين همين سوال را مي بردمي گذارد كف دست پدرزن جان وچشم غره اي هم نصيب من بدبخت مي شود.اين كلمات قلمبه سلمبه چيه پهلوي بچه به زبان مي آريد!!
اول كوچه امان كه رسيديم ديدم ته كوچه امان دختروپسري نشسته روي موتوردارند همديگررا مي بوسندلب به لب.سرم را پايين انداختم كه راحت باشند.ازكنارشان كه مي گذشتيم اين مرتيكه ي خروس بي محل دوباره پرسيد"چرا پسره دختره رو بوسيد؟"تا آبروريزي بيشترنكرده فوري بغل اش كردم وپاتندكردم.
اين كوچه ي ماهم سوژه ي نابي است براي بامدادك!!پاتوق عشاق و حشيش كشي است.يك بارچنان بوي حشيشي توي كوچه راه افتاده بودكه بامدادك گفت چه بوي خوبي مي آد!!جاي عيال خالي بود كه حرص بخورد
!
10/29/2004
خواهش منديم شيرفهم بشويد!!!: همه كاركرده بوديم مگرپادرمياني كردن بين محافظه كاران ازيك سوودوم خردادي ها وملي مذهبي ها ازسوي ديگر!!!اين جوري پيش برودكارمان به جاكشي مي ترسم بكشد!!پناه مي برم به اوساكريم قادرمتعال!!!داستان سرقضيه اين واژه ي رجال درقانون اساسي است كه هرسال دمدماي انتخابات رياست جمهوري حضرات اصلاح طلب گيرمي دهند به آن ومي گويند كه نه بابارجال به معناي مردنيست زنان هم مي توانند نامزدرياست جمهوري بشوند.كلي كاغذسياه مي كنند وچانه ورزي مي كنندسرآخرهم شوراي نگهبان عزيزكه بلايش بخوردتوي سرهرچه ضداسلام وشريعت اسلام؛ مجبورمي شود بگويد نه بابارجال يعني مرد!!!دوباره بحث ها تعطيل مي شود تا چهارسال بعد!!!اين باردلم براي اين اعضاي محترم شوراي نگهبان به ويژه آن جنتي كه والده اش قربانش برودحسابي سوخت!!گفتم پادرمياني كنم!!
براي آن كه گزنكرده پاره نكرده باشم اول رفتم سراغ فرهنگ سه جلدي عميد كه سرجهازي عيال است!!درمدخل رجال آمده بود:
رجال-{ع}ا.(رٍ)مردان؛جمع رجل
بعدگفتيم نكندتمام فرهنگ نويسان ازدهخدابگيرتاعميدومعين را خريده باشندرفتم سراغ يك فرهنگ عربي-انكليزي چاپ بيروت به نام معجم اللغه العربيه المعاصره كه سرجهازي خودم است درمدخل رجال آمده بود:
رجل rajul pl. رجال rijal man.
بعدهم با خودمان گفتيم كه مباداman معناي ديگري داشته باشد!!رفتيم به سراغ فرهنگ انگليسي به انگليسي آكسفوردكه هديه ي همسربرادرم به برادرشوهرش يعني خودم است!!ديديم درمدخل man نوشته است:
adult male human being
پس از اين پژوهش به سبك واقع گرايي انتقادي ديگربرايم مسلم شد كه حق با آيت الله جنتي دامن اضافه توي بيچاره است!!
برادران وخواهران اصلاح طلب زبان نفهمي را بگذاريد كنارجانم!!خودتان بهتر مي دانيد كه درقرآن كريم كه لابد الان درماه ساندويچ به دوره اش نشسته ا يد آمده است" الرجال قوامون النساء" نيامده است كه المردان قوامون الزنان!!وگرنه مطمئن باشيد درقانون اساسي هم به جاي رجال مي نوشتند مردان تا شما شيرفهم شويد!!!اگركونش را نداريدكه قانون اساسي را عوض كنيد چرابه واژه هاي بي گناه تجاوز مي كنيد؟!!
خودتان مي دانيدكه كه قانون اساسي اگروحي منزل نباشد ازوحي منزل كم تر هم نيست بنابراين دنبال راه ديگري بگرديد!!
مايوس نشويد!!نااميد شيطان است!!يك راه عالي اين است كه قانون اساسي به اين صورت اصلاح شود كه هركس(به فتح ك!!) به خودش شامبول مصنوعي هم ببندد مي تواند نامزدرياست جمهوري شود!!به جان شما اين راهكارردخورنداردچون مافياي واردات شامبول مصنوعي ازجناح مقابل است(اگرباورنمي كنيد برويد امتحان كنيداگرتوانستيد دوفقره شامبول مصنوعي را واردكشوركنيد!!يك كاميون كه جاي خوددارد!!)بنابراين به خاطررونق كسب وكارشان هم شده به شوراي نگهبان فشارمي آورند!!
تازه مي توانند دكان ديگري هم بازكنند وبراي آن كه بايك شامبول مصنوعي چندنفرنامزدرياست جمهوري نشوند مجمع تشخيص شامبول مصنوعي راتاسيس كنند واين مجمع براي هرشامبول مصنوي شماره بدنه صادركند!!
اين جوري نه سيخ مي سوزد نه كباب!!هم به اسلام عزيز ضربه نمي خورد وكسب وكاربازاررونق مي گيردوهم اصلاح طلبان عزيز وفمنيست هاي اسلامي وبه خصوص اعظم طالقاني مجبورنيستند هرچهارسال يك بارمته بگذارندروي خشخاش رجال!!!اميدوارم اوساكريم تمام مشكلات اسلام ومسلمين را حل كند!!
10/26/2004
سنگ قبرآمريكايي : "اين جا آرامگاه كهنه سربازي همجنس گراازجنگ ويتنام است....به خاطرآن كه دو همجنس راكشتم به من مدال شجاعت دادندوبه خاطرآن كه همجنسي را دوست داشتم اخراجم كردند"
اين عبارت برسنگ گور لئوناردمتلاويچ ،گروهبان نيروي هوايي ايالات متحده درجنگ ويتنام نقش بسته است.وي را به خاطرآن كه به طوري علني نداي همجنس گرا يي سرداده بودخلع درجه كردندامادرسال ۱۹۷۹به خاطررشادت هاي اش درجنگ، مدال شجاعت گرفت.جناب ايشان ۹ سال بعددرسن ۴۴ سالگي به لقاالله پيوست ودرگورستان ويژه اي درواشنگتن به خاك سپرده شد.
10/25/2004
مبال اصلاحات ديني!!: باستان شناسان آلماني كشف بزرگي انجام داده اند كه بعيدنيست به پيشبرد پروتستانيسم اسلامي درميهن آريايي اسلامي هم كمك كند.كشف سترگ اين باستان شناسان سنگ توالتي است كه جناب مارتين لوتر روي آن مي نشسته است ودرحين تكاپوي توان فرسا براي قضاي حاجت، 95 رساله ي نهضت اصلاح ديني رامي نوشت!!!لوتر بارها درلابلاي سخنان اش ازبيماري مزمن گلاب به روي تان"يبوست" مي ناليده است ودرواقع بخش بسياري ازاوقاتش را درمستراح مي گذراند كه به راستي هم مكاني براي استراحت اش بوده است وهم اتاقي براي تفكر.باستان شناسان آلماني سال ها بود كه درپي اين مستراح اصلاح پروربودندتااين كه بالاخره توانستنددربنايي متصل به خانه ي لوتر در ويتنبرگ(جنوب باختري برلين) آن راپيداكنند.رييس بنياد لوترآلمان چنان ازاين كشف خوش خوشانش شده است كه آن را كشفي بزرگ وزادگاه نهضت اصلاح ديني ناميده است!!خداراچه ديده ايدشايدپروتستانيسم اسلامي هم مبالي كم داشته باشدبنابراين بدنيست كميته اي متشكل از نمايندگان سازمان ميراث فرهنگي،سازمان تقريب مذاهب،عبدالكريم سروش وآقاجري را بفرستيم به ويتنبرگ اين سنگ توالت را ازنزديك ببينند بلكه گشايشي حاصل شود!!انشالله تعالي!!
10/24/2004
اگرچاپ بشود!!!: دست نويس تازه ترين كتابش راداده بودبخوانم مي داندچون به نوشته هاي اش دلبستگي دارم موراازماست مي كشم!!با آن كه شش دانگ حواسم را جمع كردم چندان نتوانستم ايراد بگيرم چه ازنظرنگارش چه ازنظرمحتوا!!محتواكه حرف نداشت!!جانا سخن از زبان ما مي گويي!!شب كه زنگ زدمنزل كه مثلاتشكرات ما هم گفتيم مخلصات!!!
گفتم استادمن بايد تشكركنم چون بعيد مي دانم به كتاب اجازه ي چاپ بدهند!!!گفت بيش از12 مورد ايراد اساسي گرفته اند!!!گفتم استاد كسي درتاريخ اين مملكت نماند كه درازش نكرده باشي!!غرش خنده اش نزديك بود گوشي تلفن را بسوزاند
گفتم برادران ذوب درولايت كه هچ ، برادران دوم خردادي وروشنفكران ديني هم دمارت رادرمي آورند.گفت اين دوگروه پشم بگواز دست ملي گراها كجا بروم قايم شوم!!!
خداوكيلي راست مي گويدهيچ چيزمقدسي براي ملي گرايان عزيزهم به جانگذاشته است!!
اگركتاب چاپ شودهيچ بعيد نيست ذوب شدگان درولايت وروشنفكران ديني وملي گرايان بتوانند حول مخالفت با آن اتحادي مقدس تشكيل بدهند!!
10/23/2004
اندرحكايت پشم واره گي خصوصي سازي!!!: يكي از خنده دارترين كارهاي من دراداره عضويت دركارگروه پژوهشي خصوصي سازي است!!كارمان پژوهش ومطالعه درزمينه هاي مختلف خصوصي سازي وتجربيات كشورهاي ديگراست!!دراين مدت چيزهاي فراواني يادگرفته ام به طوري كه الان براي خودم علامه اي شده ام دراين زمينه!!!بنابراين مي توانم يك فتواي مشتي درباره ي چندوچون خصوصي سازي درميهن آريايي اسلامي صادركنم!!
هدف نهايي برنامه هاي خصوصي سازي چيزي نيست جزپياده سازي اقتصادسرمايه داري.اما چنين كاري درميهن آريايي اسلامي شدني نيست زيرااگرموتورمحركه ي اقتصادسرمايه داري، سرمايه گذاري سودآوربخش خصوصي درتوليدكالا وخدمات باشد كه هست بورژوازي (باعرض معذرت ازتمامي استاداني كه باشنيدن وديدن نام اين واژه تن نازنين شان كهيرمي زند!!)ميهن آريايي اسلامي ناتوان ازچنين كاري است زيرا طبقه اي است كه جان مي دهد براي كسب امتيازهاي ويژه يا رانت(به قول برادران وخواهران دوم خردادي كه خدابيامرزدشان!!) وبا ماشين تامغزاستخوان فاسددولت ومافياي اقتصادي پيوند تنگاتنگي داردواين يعني خصوصي سازي چيزي نيست جزپشم درپشم!!!پايان سخن راني حجت الاسلام محقق بامداد دامن اضافه تو!!!
10/21/2004
بامدادك به تئاترمي رود!!: پس از آن كه چندروزپيش بامدادك دريكي از دوندگي هاي بي پايانش،خودش به خودش پشت پا زد وباكله توي دروازه ي حياط خانه ي مادرزن جان رفت وكارش به بيمارستان كشيد اما شكراوساكريم به خير گذشت وتنها زخمي به اندازه ي عدس روي پيشاني اش ماندمشمول عنايت هاي بسياري شده است كه يكي هم بازشدن پايش به تئاتربراي نخستين باردرزندگي دوساله وخرده اي اش است.ازحادثه ي پيشاني شكستگي اش دويادگاربرايش مانده يكي چسب زخمي كه روي زخم زده اند و من هم درهرنقاشي كه ازصورت بامدادك مي كشم آن را فراموش نمي كنم وعيال شاكي مي شود كه چرا چسب زخم راهم توي نقاشي مي كشي وديگري هم روايت خود بامدادك از رفتن به بيمارستان!!جالب ترين بخش روايت پرسش وپاسخ پزشك وبامدادك است!!
خودش مي گويد:
آقاي دكترپرسيد اسمت چيه؟
من هم گفتم بامداد
آقاي دكترگفت چه اسم خوبيه!!
خلاصه بااين چسب روي پيشاني ديروزبه تئاترمشرف شد.همين كه واردتالار انتظارشد به يارويي كه نگو راوي اصلي درتئاتربود يك "آي لاو يو" مشتي پراند.نه آن كه خيال كنيد ما غرب زده هستيم وبه پسرمان اظهارعشق به زبان انگليسي يادداده ايم!!به خاطرشادي روح آل احمد هم اين كاررانمي كنيم!!نه خيراين راافشاردادن عروسك يكي از بچه هاي خويشان ياد گرفته است!!معني اش را هم نمي داند.براي همين وقتي طرف چشم هاي اش را گشاد كرد وگفت:آي لاو يو توو!!كن يو اسپيك انگليش؟
راهش را كشيد ورفت وحرف هاي طرف را به پشمش هم حساب نكرد.
البته بازيگربي نوادرطول نمايش هم چندبارانگشتش را به سوي بامدادك گرفت وگفت به اين كوچيكي انگليسي هم حرف مي زند.البته بامدادك هم بازبي خيالي طي كرد ووسط نمايس هم خوابش برد.راوي هم چاره اي نداشت جز اين كه بگويد انگليسي دان مان هم خوابيد!!!
سيدخندان:بعدازحادثه ي پاكدشت حاضربه استعفا بودم
بامدادك:اوخي!!لابدگربه ي محله تون عطسه كرد منصرف شدي!!!خب وزيركشورت كه نمرده بود مي گفتي اون استعفا بده!!
10/20/2004
آدم شاخ درمي آورد: باشگاه هاي فوتبال دست بده دارندوهرچندگاهي به تهيدستان وبيماران وغيره کمک هايي مي کننداماتاحالا نديده بوديم يکي از باشگاه هاي بزرگ دنيا به جنبشي چريکي کمک مالي کند.راستي راستي جل الخالق!!!باشگاه اينترميلان ايتاليا که لابدمعرف حضورتان هست؟ دست به کارشگفت انگيزي زده است و ۵۰۰۰يورو، يک دستگاه آمبولانس وپيراهن شماره ۴ آبي ومشکي کاپيتان اش را درحمايت از جنبش بوميان چياپاس درجنوب مکزيک به ارتش زاپاتيستا بخشيده است.
«به جهاني بهتر،رهاازجهاني سازي وسرشارازتفاوت هاي فرهنگي وآييني باورداريم.براي همين ازپيکارتان براي حفظ ريشه ها وپيشبردآرمان هاي تان پشتيباني مي کنيم»
باورتان مي شود که اين سخنان کاپيتان تيمي اروپايي باشد؟ولي اين عين حرف هاي خاويرزانتي کاپيتان آرژانتيني اينترميلان است!!فرمانده مارکوس رهبرزاپاتيستا هم با فرستادن نامه اي الکترونيکي همراه با عکسي از خودش ،پيراهن اينترميلان به تن،ازاين کاراينترميلان تشکرکرد.راستي راستي آدم ازکاراين خرپول هاي جهان سردرنمي آوردازجمله از کار ماسيموموراتي رييس باشگاه اينترکه يکي از بارون هاي نفتي جهان است!!!به گمانم داريم به آخرالزمان نزديک مي شويم!!!




10/18/2004
ساختارشکنان وطني!!: ماهي يکي دوباري که مي بينم اش هميشه صحبت مان گل مي اندازد!!هردوي مان ازکارهاي مان بازمي مانيم!!اين بارهم که ديدم اش همين جوري پراندم که خدارفتگان شما را بيامرزد ژاک دريدا هم مرد!!گمان نمي کردم هوادارسينه چاک دريدا وسايراصحاب پست مدرنيسم باشد!!ازمولوي بازي ومثنوي خواني هاي مکررش بايد حدس مي زدم!!!به هرحال بي محابا گفتم ازانديش منداني که نه تنها درراه روشن گري گام برنمي دارندبلکه به سردرگمي هاي انسان دامن مي زنند خوشم نمي آيد!!فوري درآمد که اين طوري نيست اگردريدا رابشناسي باانديشه هاي اش حال مي کني!!!اين جوري شدکه دوسه ساعتي باهم گپ زديم!!برايش گفتم که دم زدن ساختارشکنان ازاين که حقيقت، منطق و عقلانيت معنايي ندارد وحتي چيزي به نام علم نيزوجودنداردبرايم خوشايندنيست.گفت اتفاقااين چيزها خودش را حسابي سرحال مي آورد!!!حسابي سرمنبررفت که حتي خودواژه هم معنايي نداردودرجهاني بي معنا به سرمي بريم که فرقي ميان نطق دانش مندي ريش وسبيل دارو جيرجيرپرسروصداي جيرجيرکي نشسته برشاخه ي صنوبري دربعدازظهرگرم تابستان نيست!!!رهايي تنهاازراه مقاومت دربرابرمنطق به دست مي آيد.من هم برايش درباره ي همدلي ارتجاع با پست مدرنيسم دراين گوشه ي دنيا وتشويق به کنش گريزي گفتم.گفت ارتجاع معنايي ندارد!!کنش هم معنايي ندارد.پشت بندش هم شعري از مولوي برايم خواند که نمي دانم درفنا بودم و چي چي وچي چي!!!حسابي جاخوردم!!درگذشته گاهي ديده بودم که روشنفکراني را که دورهم جمع مي شوند مجله اي را ه مي اندازنديا کتابي مي نويسندومناسبات مستقررابه پرسش مي گيرند به تمسخرمي گرفت اما هرگزگمان نمي کردم ديدگاه اش ازساختارشکني وپست مدرنيسم ريشه گرفته باشد!!

10/16/2004
ناطق نوري: تاروزقيامت كانديدانخواهم شد
بامدادك: اخوي جان روزقيامت هم نشوچون راي نمي آوري!!آره قربونش!!
ماه روزه ي غيرسياسي رسيد!!: شهرالرمضان الذي ينزل في الساندويج وسريال هاي آبكي!!!جاي شماخالي امروز نخستين ساندويج كوكوسيب زميني را درانباراداره صرف كرديم!!خداپدرانبارداررا بيامرزدكه كليدانباررادرطبق اخلاص تقديم كرد.يك ماهي كارمان لمباندن ساندويج هاي سرد دست پخت عيال خواهد بود!!خداراشكركه اهل دود ودم نيستيم ومانند همكاربغلي بدون چايي سردردنمي گيريم!!!
10/13/2004
آيت الله يزدي: امروزوضعيت اقتصادي روحانيت بد نيست ومابايدبه دنبال وسايل وامكانات باشيم.
بامدادك: يكي كه زبون آخوندي بلده به من بگي معناي اين حرف ها يعني چي؟!!!
10/12/2004
نگاه : بايدمته روي خشخاش گذاشت!!دربررسي ها ذره بين به دست گرفت واجزايي را بزرگ ترازاندازه ا شان کرد سپس به بررسي شان نشست!! بزرگ نمايي نباشد نمي توان شناخت وشناساند.رفت وبرگشت پياپي بين جزء وکل است که به واقعيت نزديک مان مي کند.جزييات را بزرگ که کنيم خواه به صورت اغراق هاي طنزآميز خواه درقالب رمان نوشتن يا فيلم ساختن درباره ي يک روزاززندگي، چه پرده ها که کنارنمي روند ازجلوي چشمان خودمان وديگران!!بايدبزرگ نمايي كردوبه آن ميدان داد.اين جوري هم مي توان زيبايي ها را بيرون کشيد همه زشتي ها را.هرکس که پيوسته مي گويداين ها جزييات است ول شان کن درکل فلان چيزروبه شفا است بدانيد که مي خواهد ماست مالي کند!!!

10/11/2004
نامه به اوساكريم : اوساكريم جان پدربزرگم كه اميدوارم با حوريان استخوان نماي بهشت، دورازچشم مادربزرگم، محشورش كنياد به پدرم مي گفت پسرجان دعا پعا ونمازپمازكشك است آن دنيا هم بايد حق حساب بدهي بروي توي بهشت ،درست مانند اين دنيا كه براي ماهي گيري دردرياي خدابايد به ژاندارم ها حق حساب بدهي!!درعالم كودكي اين حرف ها را مي شنيدم كلي مي خنديدم.پدرخودم به خود من مي گفت والان هم مي گويدولش كن آباي اگرهم اوساكريمي وجودداشته باشددعاي ما فقيربيچاره ها به او نمي رسد.بااين هم كساني كه درسراسرجهان هرروزكاري جز دعاخواندن بلد نيستندكانال ارتباطي ما بااوساكريم چنان پرازدحام است كه درراه بندان دعاها فقط دعاهاي قلچماق به مقصد مي رسند!!!
اين را كه مي گويديادمسابقه ي اسپرم ها براي رسيدن به تخمك مي افتم!!!طفلكي پدرم پربيراه نمي گويدحتي جبهه مشاركتي ها هم براي آزادي زندانيان شان متوسل به دعاي كميل مي شوند!!!يا ملت قهرمان مي رونددربانك هاي ميهن آريايي اسلامي پول مي گذارند كه بنزالگانس ببرندوچنان به درگاه تو دعا مي كنندكه كميل بايد برودجلو بوق بزند!!!درنهايت هم قلچماق ترين دعا به تو مي رسد!!!قبول كن دراين ازدحام دعاها اين يك دعاي ما نه چيزي به آن ازدحام مي افزايد ونه چيزي ازآن مي كاهد!!بنابراين به خاطر آن كه از دوازده سيزده سالگي دعايي به سوي ات پرتاب نكرده ام رو ترش نكن !!!دعاي سرپيري من درباره ي انتخابات رياست جمهوري درميهن آريايي اسلامي است!!!نگوكه اين انتخابات به پشم ات هم نيست چون تو به گوز بچه شمپانزه اي درژرفاي جنگل هاي آمازون هم كارداري وبعيد است كه انتخابات ما ازگوزمذكوركم ارزش تر باشد!!!
خيلي مانده تاانتخابات؟اوساكريم جان انگارضريب هوشي تو هم تعريفي نداردقربان پايه هاي عرش ات بروم همين الان داشتم درموردراه بندان دركانال دعاها وخط ندادن مي گفتم!!!اوساكريم جان بعدازاين همه سال ترا به جان 125 هزارپيغمبرت كاري كن كه هم عالي جناب سرخ پوش وهم مهندس سكوت درانتخابات شركت كنند.عالي جناب سرخ پوش دارداستخاره مي كندكاري كن كه تمام صفحات قرآن دراين چندماهه براي استخاره اين يك فقره بنده ات خوب بيايد.مهندس سكوت هم كه رفته گل بچيندكاري كن كه هرچه زودترازگل چيدن برگرددوازفحش هايي مانندرجوع به ميت دلخورنشود!!!به جان خودم نباشد به جان تو اوسا كريم جان دلم لك زده است براي تماشاي جنگ زرگري!! بعد ازاين همه سال اين دعاي مارامستجاب كن با اين يك دعا كه مستجاب الدعوه نمي شويم!!!ترابه جان ملكوت به پايان ات روي مارازمين نداز!!
10/09/2004
مديرمسئول كنجكاو مي شود!!!: مديرمسئول مجله ، حسابي كنجكاوشده است كه اين مرتيكه بامدادك را ببيند!!!چندقلم از گنده گويي هاي بامدادك را كه به مديرمسئول محترم مربوط مي شد برايش تعريف كردم وطالب شده است كه طرف راببيند!!!نخستين باري كه اسم مديرمسئول را آوردمن وعيال حسابي جاخورديم گرچه بارها ديده بوديم كه ششدانگ حواسش پيش حرف هاي مااست.بي مقدمه روكرده بود به عيال وگفته بود كه "ماماني بيا من وتوبريم پارك بذاربابايي بره پيش رنجبرش!!!"باردوم هم كه ازاداره زنگ زده بودم به خانه طبق معمول اين بشر هم چندكلمه اي با من حرف زدوسرآخرگفت "گوشي رو بده به رنجبر!!!"هرچي هم گفتم بعدازظهرها مي روم پيش رنجبر به خرجش نرفت كه نرفت!!!
پريروز هم ساعت ده شب رفتم دفترمجله!!براي آخرين بازديدمطالب قبل ازارسال به چاپخانه !!عيال هم ازفرصت استفاده كرد اين مرتيكه را وبال گردن نحيف ما كرد.كسي توي دفترنبود.همين كه كليد انداختم ودررابازكردم رسيده نرسيده به بالاي پله ها گفت "رنجبر كوشش؟!!!"
حالارنجبرحسابي كنجكاو شده است كه اين شازده راببيند!!
10/05/2004
موشکي از لندن!!! : چندروزپس از آن که مطلبي اندرحکايت قداست جنگ نوشتم يکي از ميهن پرستان دوآتشه ازلندن پيامي به زبان گهربارانگليسي درنظرخواهي آن مطلب گذاشت!!ازاين پيام هايي که با هاي آغاز مي شوند وبه باي پايان مي يابند(البته اين يکي باي نداشت!!) ايشان نام خودشان را گذاشته بودند پاتريوت از لندن که اين پاتريوت بيشترآدم را ياد موشکي به همين نام مي اندازد.شايد هم ايشان به پيروي از نياکان ادب دوست خواسته اند استعاره پردازي کنند.به هرحال چون ايشان علي رغم ميهن پرستي دوقبضه اشان به انگليسي پيام گذاشته اند حيفم آمد ناآشنايان به زبان دولت فخيمه فيض نبرند ازاين پيام موشک پرستي ميهن پرستي!!!

"تنها مي خواستم بگويم شرمت باد.ازجمهوري اسلامي بيزارم امابه کساني که براي ابلهي چون تو جان باخته اند افتخارمي کنم.حتي اين جا دربريتانيا نيزهنوزپس ازگذشت ۴۵ سال دلاوري هاي سربازان شان را جشن مي گيرند.ازاين که هموطن تو هستم بسيارمتاسفم.احترام جنگ ايران وعراق را(هرنامي که برايش بگذارند) بايد نگه داشت وتوهم بايد احترامش را نگه داري.اين جنگ را باجنگ جهاني دوم مقايسه نکن...شرمت باد.من حتي متولد ايران هم نيست اما...."

نامه درهمين جا تمام شد واحتمالاشدت احساسات مانع از کليدزني ميهن پرست(موشک) نامبرده برصفحه کليد شدوبخت نيز ياراين حقير که چه بساشايدنوازش هاي واژگاني ديگري آن هم به زبان جزيره نشينان بريتانيا(همان انگلستان خودمان) نصيب اش مي شد!!
نمي دانم چرا تخمي ترين پديده هاي جهان ازجمله دين وجنگ براي بسياري قداست دارد.درگذرتاريخ نيزهرکسي که ازگل نازک تر درباره ي اين قدسي تخمي ها گفته باشدازمرحمت هاي فرشته هاي نگهبان وپاسداران قداست برخوردارشده اند.معروف ترين شان هم جناب اريش ماريارمارک است که به خاطر جسارت به الهه ي جنگ درکتاب معروف اش«درغرب خبري نيست» چه نوازش هاي واژگاني وغيرواژگاني که نديد.کتابي که درباره ي جنگ جهاني اول درسال ۱۹۳۳ منتشرشدودرسال ۱۹۳۳ درصدرفهرست کتاب سوزي هاي نازي ها درآلمان قرارگرفت.بااجازه ي موشك لندني وبراي انبساط خاطر بدنيست فرازي ازاين کتاب را با هم بخوانيم:

«خيلي ها همان طورزخمي وخونين،بلاتكليف مي مانندومافقط صداي شان رامي شنويم كه فريادمي زنند.دوروزتمام دنبال يكي شان گشتيم...حتماباصورت روي زمين افتاده ونمي تواندبغلتدوگرنه دليلي نداردكه نتوانيم پيدايش كنيم...صدايش كم كم مي گيردوبه خرخرمي افتد...آهنگ صدايش آن قدردل خراش است كه همه را متاثركرده است.شب اول سه باربراي پيداكردنش رفتنداماهرباركه محل صداراحدس زدندوسينه مال خودرا به آن جا رساندندتازه فهميدندصداازجاي ديگري مي آيد...اول فقط كمك مي خواست.شب دوم هذيان مي گفت ودرعالم خيال بازن وبچه هاي اش حرف مي زد.اماامروزفقط گريه مي كرد.غروب ناله هاي اش ضعيف تر وضعيف تر شد."
10/04/2004
اندرحکايت خبط هاي ملکوتي!!: ولي فقيه کره ي زمين جناب جرج بوش رييس جمهوري ينگه دنيا اين روزها براي ماندن برتخت ولايت فقيهي کره زمين درگيرستيزي جانانه با جناب جان کري است واين جنابان راه به راه سرمسائل گوناگون پوزهمديگررامي زنند.دراين ميان کلي هم از اوسا کريم مايه مي گذارند.بدبختي اين جا است که اوسا کريم هم مانند ما باشندگان ميهن آريايي اسلامي همه ي کارهايش را مي گذارد دقيقه ي ۹۰ انجام مي دهدوازجمله تعيين ولي فقيه آينده ي کره زمين را!!بگذريم.ولي فقيه کنوني کره زمين چندروز پيش درگرماگرم ستيز با رقيب نابکاراز«گناه برده داري» داد سخن داد.اين جانب که ازهمدلي ديرين اوسا کريم با برده داري آگاهي داشتم کلي جا خوردم.اگرآن جور که رسانه هاي گروهي مي گويندجناب ولي فقيه کره ي زمين روزش را باخواندن انجيل آغاز مي کندبايد بداندکه اوساکريم درکتاب لاويان(گمانم کتاب سوم تورات باشد!!) فرمان هايي را دراختيار موسي مي گذاردتا برودباآن درزندگي عشق کند!!درچندتايي ازآن ها هم به برده داري پرداخته است.درآن فرمان ها سخني از گناه بودن برده داري نرفته است که هيچ ازبرده داري حمايت اوساکريمانه اي هم شده است!!اکنون اين پرسش پيش مي آيد که زبانم لال زبانم لال آيا اوسا کريم درباره ي برده داري مرتکب خبط ملکوتي شده بود؟!!
راهنمايي : ازآن جا که درصدراسلام نيزبرده داري را زيرسبيلي ردکرده اندبه جناب ولي فقيه کره زمين پيشنهاد مي شودبراي پاسخ به اين چالش به رايزني با ولي فقيه ميهن آريايي اسلامي بپردازد!!!عمادالدين باقي هم براي رايزني دراين باره پربدنيست!!!


10/02/2004
اورهان ولي: مجموعه اي ازشعرهاي شاعرترك اورهان ولي به نام"توخواب عشق مي بيني من خواب استخوان" با ترجمه ي احمدپوري به تازگي چاپ شده است.وقت كه نداشته باشي براي آن كه خودت را گول بزني كه هنوزمطالعه مي كني به شعرخواني مي افتي عين روغن سوزي!!حالا حكايت ما است!!طفلكي كتاب هاي شعر هم لاغرندهم آسان خوان.اين شعرهاي اورهان ولي هم پر بد نيست.
به خصوص دوتاشعركه اززبان دو گربه است.

شعري با يك دم
مانمي توانيم با هم باشيم،راه ما جداست
توگربه ي قصابي،من گربه ي سرگردان كوچه ها.
توازظرفي لعابي مي خوري،
من ازدهان شير.
توخواب عشق مي بيني، من خواب استخوان
اما كارتو هم چندان آسان نيست عزيز.
دشواراست
هرروزخدا دم جنباندن!

پاسخ طرف مقابل هم شعر بعدي است:

پاسخ گربه ي قصاب به گربه ي آواره
توازفقرمي گويي
پس كمونيستي.
بعدآتش مي زني به ساختمان ها
دراستانبول
درآنكارا.......
عجب خري هستي تو
!

برخي ديگرازشعرهاي اين مجموعه هم پربدنيست مثل اين يكي:

رويا
ديشب
خواب ديدم
مادرم مرد.
باچشماني اشك آلود
بيدارشدم.
يادآن صبح تعطيلي افتادم
كه بادكنك ازدستم رها شد
وپيش چشمانم
آرام ،آرام رفت آسمان

ملوان ۲ - پرسپوليس ۱
خداوکيلي بايدبه اين بچه محل هاي نازنين درودفرستاد!!شيمه جانا قوربان!!

بازگشت به بالا